فرنود فغفور مغربی - شهرآراآنلاین، سعید انتظاری مهدی، بزرگ شده منطقه طلاب است. منطقهای که فرزندانش گاهی با کمترین امکانات، به بالاترین مراتب علمی، هنری و ورزشی دست یافتهاند. او از جمله افرادی است که بنا به توصیه پدرش که سعی داشته از او مردی مستقل بسازد، تابستانهای دوران تحصیل را در کارگاه نجاری پسرعمه مادریاش سر کرده است. ذوق هنری و فنی خود را به زودی از همراهی با مرد نجار پیدا کرده و بعد از چندی در بازار سفارش کار قبول کرده است و تا امروز که خود مرد خانوادهای چهار نفره شده است، همچنان در کار نجاری ادامه مسیر میدهد. او با توجه به رشته دانشگاهیاش که کامپیوتر بوده همیشه سعی داشته است با جهانی بزرگتر از دانستههایش ارتباط بگیرد و میگوید به هر نکتهای که در کارم برخوردم و برای آن جوابی پیدا نکردم به سراغ وب رفتهام. سایتها و باشگاههای مجازی متعددی هستند که پاسخگویم بوده و هستند. او این روزها گام از ساخت دستسازههای هنری فراتر نهاده و دستگاهی حرفهای را به جهان نجاری معرفی کرده است. دستگاهی که میتوان با چند ساعت آموزش و ذوق حرفه ای با استفاده از آن سازههای چوبی و ارزشمند برای بازار مصرف داخلی و خارجی ساخت. کاری که میتواند الگویی برای تولید داخلی و حمایت از کالای وطنی به شمار آید.
خودتان را معرفی کنید:
سعید انتظاری مهدی، متولد سال 61 هستم از منطقه طلاب و در همین محدوده هم درس خواندهام. در دانشگاه فنی مشهد در مقطع کاردانی کامپیوتر هم مدرک گرفتهام.
این روزها عموم افراد مخصوصا نوجوانان و جوانان سر در گوشی و نرم افزارهای فضای مجازی دارند. شما اما در زمان کودکی و نوجوانی با چوب و کار فنی آشنایی شدید.
در دوران ابتدایی به توصیه خانوادهام برای اینکه فنی یاد بگیرم و به اصرار مادرم به مغازه نجاری پسرعمه ایشان میرفتم. یادم میآید ایشان در آن سالها درهای چوبی برای پروژهای بزرگ میساخت و من هم هسته آشنایی اولیه با چوب و نجاری را در آنجا آموختم. پدرم فرهنگی بودند و تأکید داشتند که پسرهایشان باید دست به زانویشان بگیرند و در جامعه سرفراز باشند. او به ما میگفت که من حقوقی مشخص دارم و خودتان باید آیندهتان را بسازید. روحیه استقلال مالی را از آنجا به دست آوردم. اگر همین روحیه را پدر و مادرهای امروزی هم بتوانند به فرزندانشان بیاموزند خیلی کار بزرگی کردهاند.
اولین دستسازههایی را که ساختید به خاطر دارید؟
بله. کارگاهی به من سفارش مضراب سنتور داده بود و برایش برشهای اولیه را با ارهمویی انجام میدادم. از همان زمان با ارهمویی خو گرفتم. این ماجرا برمیگردد به دورهای که به مدرسه راهنمایی میرفتم. همان زمان جاسویچیهای چوبی و یا حتی مجسمههای کوچک میساختم و میفروختم. یادم میآید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، الگوهایی در کتابفروشی ضریح آفتاب ارائه میکرد، آنها را میخریدم و با استفاده از آنها کارهایی نو میساختم. الان آرشیو بزرگی از کارهای مربوط به ارهمویی دارم. شاید بزرگترین آرشیو کارهای ارهمویی را داشته باشم. سیصد عنوان کار نهایی دارم و چندین هزار الگو را به ذوق خودم و یا با بهره از کارهای آماده شده در مجموعه دارم.
از شاگردی تا سفارش گرفتن در بخش نجاری برای شما خیلی زود گذشت.
بله. هم اینکه کار را یاد گرفته بودم و هم اینکه مخصوصا در دورهای که به هنرستان میرفتم برایم درآمد مالی مهم بود. این بود که همیشه مشغول انجام سفارشهایی بودم که از این سو و آن سو میگرفتم.
سعی دارید آموزههایتان را با بچههای این نسل در میان بگذارید؟
بله. از همان سالها تا الان در محله و محدودهای که زندگی میکنم معروف به آرشیودار الگوهایی برای کارهای هنری و نجاری هستم. بعضی تماس میگیرند و از من الگو میخواهند تا سرگرم باشند و دستسازهای بسازند. به هر حال وقتی انسان اثری هنری میسازد از لحاظ معنوی به آرامش میرسد.
دانشآموزی که کار هنری تولید میکند با دانشآموزی که به این بخش ورودی ندارد چه تفاوتی دارد؟
باور کنید اگر در بزرگسالی به ابتکار و یا ساخت اثری مهم یا دستگاهی برسیم، باید مایههای اولیه کار در دوران کودکی شکل بگیرد. همان زمان برای اینکه ارهموییام راحتتر باز و بسته شود دنبال پیچی جایگزین بودم و به صورت ابتکاری کاری کرده بودم که راحتتر این کار را بکنم. امروزه که موفق به ساخت دستگاهی همهکاره (all in one) در رشته نجاری شدهام محصول همان دقتها و کنجکاویها بوده است.
آموزههایتان را در کار نجاری چگونه کامل میکنید؟
با توجه به اینکه در دانشگاه، کامپیوتر خواندهام و با اینترنت آشنا هستم، وقتی کارم به گره میخورم سراغ گوگل و جستوجو در سایتهای مرتبط با نجاری میروم. همیشه هم معمولا با این شیوه، پاسخ سؤالاتم را به دست آوردهام. مواردی هم بوده است که با استفاده از ایدههای آنان به پاسخهایی کاملتر رسیدهام و یافتهام را برای اینکه بقیه استفاده کنند در وب منتشر کردهام .البته باید بگویم چون حمایت از طرحها و ایدهها جدید یا نیست یا خیلی ضعیف است و افراد به خود اجازه میدهند بدون رعایت قانون مالکیت معنوی هر کاری بکنند کمتر میتوان تجربهها و یافتهها را منتشر کرد. این تنها مربوط به من و یا کار من نمیشود و متأسفانه در همه رشتهها وجود دارد.
اسم خارجی دستگاهی که ساختید چیست؟ و چه کاربردی دارد؟
پنتو روتر. پنتو مخفف نام دستگاهی به نام پنتوگراف است. روتر هم همان چیزی است که نجارهای ما به نام آور فرز میشناسند. مخترع کانادایی این نام را بر دستگاه گذاشته است. این دستگاه وظیفه ساخت اتصالات چوب با قابلیت تکرار و آسانی را دارد. قبل این کار با دستگاههای سه کاره، کام را تعبیه میکردند و زبانه را که روی چوب دیگری بوده تهیه میکردند. معمولا زبانه و کام به خوبی با هم جفت نمیشدند و این حالت باعث میشد، عمر مفید اتصالات کم شود و دچار لقی بشوند. احتمالا صندلی یا مبل خانهتان بعد از چند سال این گونه شده است. علت ماجرا همین است. چون الگوی واحدی برای کام و زبانه تنها در این دستگاه به کار میرود، اتصالاتی قویتر و پایدارتر خواهیم داشت. نتیجه ملموسش هم در صنعت مبل این است که مبل پس از سی سال مثل دور اول خواهد بود و صرفا باید رویهاش را عوض کنید!
چه اتفاقی افتاد که با این دستگاه آشنا شدید؟
در ادامه جستجوهایم با آن آشنا شدم و خواستم نسخهای از آن را سفارش بدهم. متأسفانه در لیست کشورها ایران را در نظر نگرفته بودند. قیمت دستگاه هم هزار و 850 دلار بود. اگر قرار بود به عنوان مثال کشور ازبکستان را به عنوان نزدیکترین کشور به ایران در نظر بگیریم با هزینه حملونقل به آن کشور و در مرحله بعدی به ایران و همچنین گمرکی که به این کالا اضافه میشد حدودا برای مصرف کننده نهایی هزینهای معادل دو هزار و 500 دلار هزینه برمیداشت. این مبلغ حدود 13 میلیون تومان است. دستگاهی که ایدهاش را از همان دستگاه اختراع شده در کانادا به دست آوردم هم اکنون با مبلغی حدود چهار میلیون تومان ساخته و آماده تحویل داده میشود. اول قرار بود که تنها یک نسخه برای خودم بسازم. همکارانم دیدند و من را تشویق کردند که آن را ثبت صنعتی بکنم. با توجه به اینکه نسخه جدید این دستگاه 40 درصد مزیت بیشتر از نمونه خارجی دارد اما با مبلغی کمتر از چهار میلیون تومان آماده عرضه به همه شهرهای ایران است.
درباره مزیتهای بیشتر شده دستگاه بفرمایید.
چون هنوز در اول کار هستیم و ممکن است کسی به صورت غیرمجاز از ایدهام استفاده بکند خیلی نمیتوانم درباره جزئیات ماجرا بگویم. همین اندازه میگویم که خودم یک سال با دستگاه کانادایی کار کردم و همه معایب و محاسن آن را پیدا کردم. همین شده که با استفاده از مهندسی معکوس به دوباره ساختن در کنار تکمیل ایده دستگاه موفق شدم و کار را برای کاربر نهایی راحتتر کردم. الان دستگاه نهایی همهکاره ALL IN ONE خواهد بود.
این دستگاه تا چه اندازه میتواند با شعار سال که حمایت از کالای ایرانی همسو تلقی شود؟
این دستگاه ضریب اشتغالزایی بالایی دارد. فردی که مطلقا آشناییای با نجاری ندارد با آموزشهایی که وجود دارد میتواند در خانه برای خودش به میزان دریافتی قانون کار درآمدزایی داشته باشد و محصولی با کیفیت و دارای تنوع به بازار داخلی ارائه دهد و کالای ایرانی با کیفیتی را به بازار مصرف داخلی و نهایتا خارجی ارائه کند.
از شما حمایتی هم شد؟
نه هیچ کس حمایتی نکرد. مهرماه سال گذشته فیلمی از دستگاه در شبکههای مجازی منتشر کردم. به حوزه معاونت توسعه علم و فنآوری هم مکاتبه کردم. حتی نشریات و رسانهها هم به سراغ من نیامدند و انگار دستگاهی که تکمیل شده دستگاه خارجی است و یک سوم قیمت خارجی است برایشان جذابیتی نداشت و شهرآرا محله اولین رسانهای است که دستگاهم را معرفی میکند.
دست سازههایتان را چگونه به بازار ارائه میکنید؟
همه چیز برمیگردد به فضای مجازی. سایتی دارم و در شبکههای مختلف مجازی دستسازههایی را با عکس و اطلاعات کامل ارائه میکنم. این توانایی را هم دارم که محصولات مختلفی چوبی را که افراد دیدهاند و عکسی از آن در اینترنت وجود دارد عینا بسازم.
خاطرهای از سالها کار با چوب دارید؟
یادم میآید دانشآموز مدرسه راهنمایی بودم و دنبال این بودم که از کارگاههای نجاری سفارش بگیرم. به کارگاهی که سنتور میساخت رسیدم و آنها به من سفارش ساخت مضراب دادند. چوب هم در اختیارم قرار دادند. چوب گردو بود که چوبی سخت بود و به من گفته بود بریدهها را هم بیاور. کار را انجام دادم. کار را ساختم و برایشان آوردم. مضرابی را که ساخته بودم از یک طرف چوبی که از آن بریده بودم رد کردند و انجام شد اما در خلاف جهت انجام نگرفت. به من گفتند که کارت ایراد دارد و نباید در زمان برش ارهمویی را با زاویه به دستت میگرفتی. حالا یک طرف محصولات نازکتر شده و رد میشود و یک طرفش ضخیمتر است و رد نمیشود. همین نکات بود که میقاپیدم و به کار میگرفتم و کارم را ارتقا میداد. مرد نجار دوباره چوب در اختیارم قرار داد و برایش محصول با کیفیت متناسب با همان فرمی که میساخت ارائه کردم.
استادی به من کتابی داد در فواید بسمالله گفتن در اول هر کار. چون کار تابلوی معرق آموخته بودم از خط نوشتههای استاد اسماعیل قوچانی که صد و چهارده فرم مختلف جمله مبارکه بسمالله را نوشته بود استفاده کردم و تابلوی معرقی با همین عبارت ساختم و به استادی که کتاب را به من اهدا کرده بود هدیه دادم. چشمان آن استاد را فراموش نمیکنم. حس فوقالعادهای داشت و این را به زبان هم آورد.
سخن آخر
میتوان با بهره از توانمندیهای فردی به آرامش زندگی چه در بخش مادی و چه معنوی رسید. فقط باید خود را باور کرد و حرکت کرد. البته مسئولان هم موظفاند بسترسازی کنند تا دوباره امیدها، شکوفا شود.