فاطمه خلخالیاستاد-شهرآراآنلاین، وی پس از گرفتن دیپلم، در رشته زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه تهران، و یک سال بعد نیز، به عنوان نفر اول کنکور دانشسرای عالی در رشته تدریس زبان و ادبیات فرانسه در همین دانشگاه پذیرفته شد و همزمان به تحصیل در هر دو رشته پرداخت.
پس از فارغالتحصیلیاش، چون دانشگاه مشهد، قصد افتتاح رشته زبان فرانسوی را داشت، استادان دانشگاهی او را به مشهد معرفی کردند و او رشته زبان و ادبیات فرانسه را برای نخستینبار در این دانشگاه راهاندازی کرد. وی یکسال بعد، با بورسیه دولت فرانسه، به این کشور رفت و سال بعدش به ناگزیر به ایران برگشت. چندین سال در ایران به تدریس پرداخت و در سال ١٣۴۴، دو باره برای ادامه تحصیل به فرانسه برگشت و پس از گرفتن دکتری، در سال ١٣۴٨ به ایران بازگشت. از آن به بعد در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول تدریس شد تا سال ١٣٧۶ که بازنشستهشد.افزون بر تدریس، ترجمه یک مجموعه شعر مربوط به انجمن شاعران ایران به زبان فرانسوی و نیز ترجمه چهلحدیث از حضرت رضا(ع) به سفارش آستان قدسرضوی از آثار ذاتعلیان است. وی درحال حاضر مشغول ترجمه اشعاری از شاعران معاصر ایرانی به فرانسوی است که به انتخاب خودش گردآوری کرده است. با وی درباره پیچوخمهای ترجمه بهویژه در حوزه زبان فرانسوی گفتوگو کردیم.
دانشجویان زبان و ادبیات فرانسه، چقدر ادبیات و متون کهنمان را در دانشگاه میخوانند تا از نظر دستوری و دایره واژگانی، قدرت زبانی کافی برای ترجمه داشته باشند؟
باید در دوران دبیرستان و حتی قبل از آن، به زبان فارسی توجه کافی شود، چرا که تحصیل در رشتههای مختلف مترجمی، برای دانشجویان به اندازه کافی زمانبر است و فرصت آموختن زبان فارسی در دانشگاه، فراهم نیست؛ ولی متأسفانه در حال حاضر، این اتفاق نمیافتد. یادم هست ما در دوران خودمان، در دبیرستان، کلیله و دمنه میخواندیم، اما الان اینگونه نیست؛ به همین خاطر، اطلاعات دانشجویان ما از زبان فارسی بسیار اندک است و در بسیاری از مواقع، در ساخت جملات، ضعیف عمل میکنند.
از نظر شما مترجم چقدر باید واژه به واژه کار ترجمه را انجام دهد و چقدر مجاز است خودش، دست به تغییرات زبانی بزند، مثلاً شاعرانگی را وارد زبان کند یا لحن خاصی را بسازد تا متن را برای مخاطب جذاب کند؟
اولاً ما سطوح مختلف زبانی مثل عامیانه، گفتاری و ادبی داریم که باید در هنگام ترجمه از هم تمییز داده شود و دیگر اینکه معمولاً اگر شما در برگردان، زبان ادبیتر از حد معمول را انتخاب کنید، برای خواننده ایرانی دلپسندتر میشود. بهطور کلی مترجم، در ابتدا باید بهخوبی مفهوم جمله زبان مبدأ را متوجه شود و بفهمد، بعد به این بیندیشد که حالا چطور آن را به زبان مقصد برگرداند؛ نه اینکه لغت به لغت ترجمه کند. اگر اینطور بود که هر فردی میتوانست فرهنگ لغت را بازکند و دست به کار ترجمه بزند. درحقیقت، واحد ترجمه، کلمه نیست، تمام متن هم نیست، واحد ترجمه یک عبارت و جمله، با در نظرگرفتن ارتباطش با جمله پیش و پس از خود است. این شرط ترجمه است. مترجم باید در هنگام برگردان، کمی آزادی عمل در ساختن جملات داشته باشد؛ چراکه با برگردان لغت به لغت، بوی ترجمه از اثر بلند میشود و حوصله خواننده را سر میبرد.
برای ترجمه ادبیات ایران به زبان فرانسوی و معرفی آن به جهان، چهکسانی باید آستین بالا بزنند؟
اینکار، باید موضوع رساله دانشجویان زبان فرانسوی قرار بگیرد؛ درحالیکه اکنون، موضوع همه رسالهها برگردان آثار زبان فرانسوی به فارسی است. دلیلش هم به این برمیگردد که ترجمه فارسی به فرانسوی دشوارتر از برگردان فرانسوی به فارسی است. برای اینکه این مشکل رفع شود، باید استادان، از دانشجویانی که رسالهشان را ترجمه آثار فارسی به فرانسوی قرار میدهند، تعداد صفحات کمتری را بخواهند؛ اما میبینیم برای هر دو نوع برگردان، تعداد صفحات برابر و حدود صد صفحه خواسته میشود؛ بههمین خاطر دانشجویان کمتر به سراغ برگردان فارسی به فرانسوی میروند.
ظرفیتهای زبان فارسی و فرانسوی در مقایسه با هم چگونهاند و میان این دو، چه دشواریهایی در برگردان زبانها وجود دارد؟
معمولاً یکی از چیزهایی که برگردان آن دشوار است، آداب و رسوم کشورهاست که ممکن است معادلی در زبان مقصد نداشته باشد. ترجمه این موارد، ذوق سلیم میخواهد. البته زبان فرانسوی، به مترجم امکان زیادی برای پیداکردن معادل میدهد، چراکه هم زبان آرگوتیک و هم زبان ادبی دارد و از زبان استاندارد خوبی نیز برخوردار است. از این گذشته، گستردگی واژگانی دارد. من معتقدم ایرانیان، فرانسویهای آسیا هستند؛ چون این دو کشور، از نظر ظرفیتهای زبانی، آداب و رسوم و اخلاق و روحیات خیلی شبیه هم هستند.
*با توجه به تسلط شما در ترجمه شفاهی، در این حوزه، چه ضعف و قوتهایی وجود دارد و ظرفیت ما در حوزه مترجمان شفاهی زبان فرانسوی چگونه است؟
افرادی را دیدهام که خیلی خوب از عهده ترجمه برآمدهاند، ولی متأسفانه تعدادشان زیاد نیست. تسلطداشتن به ترجمه شفاهی، مستلزم این است که افراد در کشور فرانسه، در رشته زبان فرانسوی، تحصیل کنند و با رموز این زبان آشنایی یابند؛ نه اینکه حتی بیست سال، در پاریس زندگی کرده باشند. اینکار، شوخیبردار نیست. در فرانسه، مدرسه عالی خوبی برای آن وجود دارد.
به نظر شما ما طی یک دهه اخیر، در حوزه برگردان آثار ادبی خارجی به فارسی، چه روندی داشتهایم؟
در سالهای اخیر چندان روند رو به جلویی را احساس نکردهام، اما قبلا علاقهمندی بیشتری دیده میشد و تعداد مترجمان مسلط و بحث و گفتگوها در این حوزه بیشتر بود.
علت این کندی چیست؟
بهخاطر شرایط اجتماعی و فرهنگی است. وقتی اداره ارشاد به کتابها مجوز نمیدهد، مترجم بیزار و دلزده میشود و انگیزهاش را از دست میدهد. باید در بخش سانسور اندیشههای غربی، کمی تجدیدنظر شود، ملاحظات دستوپا گیر کنار برود و آزادی بیشتری وجود داشته باشد؛ چراکه اگر بخواهیم با غربیها رقابت کنیم، باید اندیشههای آنان را بشناسیم.
پس از فارغالتحصیلیاش، چون دانشگاه مشهد، قصد افتتاح رشته زبان فرانسوی را داشت، استادان دانشگاهی او را به مشهد معرفی کردند و او رشته زبان و ادبیات فرانسه را برای نخستینبار در این دانشگاه راهاندازی کرد. وی یکسال بعد، با بورسیه دولت فرانسه، به این کشور رفت و سال بعدش به ناگزیر به ایران برگشت. چندین سال در ایران به تدریس پرداخت و در سال ١٣۴۴، دو باره برای ادامه تحصیل به فرانسه برگشت و پس از گرفتن دکتری، در سال ١٣۴٨ به ایران بازگشت. از آن به بعد در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول تدریس شد تا سال ١٣٧۶ که بازنشستهشد.افزون بر تدریس، ترجمه یک مجموعه شعر مربوط به انجمن شاعران ایران به زبان فرانسوی و نیز ترجمه چهلحدیث از حضرت رضا(ع) به سفارش آستان قدسرضوی از آثار ذاتعلیان است. وی درحال حاضر مشغول ترجمه اشعاری از شاعران معاصر ایرانی به فرانسوی است که به انتخاب خودش گردآوری کرده است. با وی درباره پیچوخمهای ترجمه بهویژه در حوزه زبان فرانسوی گفتوگو کردیم.
دانشجویان زبان و ادبیات فرانسه، چقدر ادبیات و متون کهنمان را در دانشگاه میخوانند تا از نظر دستوری و دایره واژگانی، قدرت زبانی کافی برای ترجمه داشته باشند؟
باید در دوران دبیرستان و حتی قبل از آن، به زبان فارسی توجه کافی شود، چرا که تحصیل در رشتههای مختلف مترجمی، برای دانشجویان به اندازه کافی زمانبر است و فرصت آموختن زبان فارسی در دانشگاه، فراهم نیست؛ ولی متأسفانه در حال حاضر، این اتفاق نمیافتد. یادم هست ما در دوران خودمان، در دبیرستان، کلیله و دمنه میخواندیم، اما الان اینگونه نیست؛ به همین خاطر، اطلاعات دانشجویان ما از زبان فارسی بسیار اندک است و در بسیاری از مواقع، در ساخت جملات، ضعیف عمل میکنند.
از نظر شما مترجم چقدر باید واژه به واژه کار ترجمه را انجام دهد و چقدر مجاز است خودش، دست به تغییرات زبانی بزند، مثلاً شاعرانگی را وارد زبان کند یا لحن خاصی را بسازد تا متن را برای مخاطب جذاب کند؟
اولاً ما سطوح مختلف زبانی مثل عامیانه، گفتاری و ادبی داریم که باید در هنگام ترجمه از هم تمییز داده شود و دیگر اینکه معمولاً اگر شما در برگردان، زبان ادبیتر از حد معمول را انتخاب کنید، برای خواننده ایرانی دلپسندتر میشود. بهطور کلی مترجم، در ابتدا باید بهخوبی مفهوم جمله زبان مبدأ را متوجه شود و بفهمد، بعد به این بیندیشد که حالا چطور آن را به زبان مقصد برگرداند؛ نه اینکه لغت به لغت ترجمه کند. اگر اینطور بود که هر فردی میتوانست فرهنگ لغت را بازکند و دست به کار ترجمه بزند. درحقیقت، واحد ترجمه، کلمه نیست، تمام متن هم نیست، واحد ترجمه یک عبارت و جمله، با در نظرگرفتن ارتباطش با جمله پیش و پس از خود است. این شرط ترجمه است. مترجم باید در هنگام برگردان، کمی آزادی عمل در ساختن جملات داشته باشد؛ چراکه با برگردان لغت به لغت، بوی ترجمه از اثر بلند میشود و حوصله خواننده را سر میبرد.
برای ترجمه ادبیات ایران به زبان فرانسوی و معرفی آن به جهان، چهکسانی باید آستین بالا بزنند؟
اینکار، باید موضوع رساله دانشجویان زبان فرانسوی قرار بگیرد؛ درحالیکه اکنون، موضوع همه رسالهها برگردان آثار زبان فرانسوی به فارسی است. دلیلش هم به این برمیگردد که ترجمه فارسی به فرانسوی دشوارتر از برگردان فرانسوی به فارسی است. برای اینکه این مشکل رفع شود، باید استادان، از دانشجویانی که رسالهشان را ترجمه آثار فارسی به فرانسوی قرار میدهند، تعداد صفحات کمتری را بخواهند؛ اما میبینیم برای هر دو نوع برگردان، تعداد صفحات برابر و حدود صد صفحه خواسته میشود؛ بههمین خاطر دانشجویان کمتر به سراغ برگردان فارسی به فرانسوی میروند.
ظرفیتهای زبان فارسی و فرانسوی در مقایسه با هم چگونهاند و میان این دو، چه دشواریهایی در برگردان زبانها وجود دارد؟
معمولاً یکی از چیزهایی که برگردان آن دشوار است، آداب و رسوم کشورهاست که ممکن است معادلی در زبان مقصد نداشته باشد. ترجمه این موارد، ذوق سلیم میخواهد. البته زبان فرانسوی، به مترجم امکان زیادی برای پیداکردن معادل میدهد، چراکه هم زبان آرگوتیک و هم زبان ادبی دارد و از زبان استاندارد خوبی نیز برخوردار است. از این گذشته، گستردگی واژگانی دارد. من معتقدم ایرانیان، فرانسویهای آسیا هستند؛ چون این دو کشور، از نظر ظرفیتهای زبانی، آداب و رسوم و اخلاق و روحیات خیلی شبیه هم هستند.
*با توجه به تسلط شما در ترجمه شفاهی، در این حوزه، چه ضعف و قوتهایی وجود دارد و ظرفیت ما در حوزه مترجمان شفاهی زبان فرانسوی چگونه است؟
افرادی را دیدهام که خیلی خوب از عهده ترجمه برآمدهاند، ولی متأسفانه تعدادشان زیاد نیست. تسلطداشتن به ترجمه شفاهی، مستلزم این است که افراد در کشور فرانسه، در رشته زبان فرانسوی، تحصیل کنند و با رموز این زبان آشنایی یابند؛ نه اینکه حتی بیست سال، در پاریس زندگی کرده باشند. اینکار، شوخیبردار نیست. در فرانسه، مدرسه عالی خوبی برای آن وجود دارد.
به نظر شما ما طی یک دهه اخیر، در حوزه برگردان آثار ادبی خارجی به فارسی، چه روندی داشتهایم؟
در سالهای اخیر چندان روند رو به جلویی را احساس نکردهام، اما قبلا علاقهمندی بیشتری دیده میشد و تعداد مترجمان مسلط و بحث و گفتگوها در این حوزه بیشتر بود.
علت این کندی چیست؟
بهخاطر شرایط اجتماعی و فرهنگی است. وقتی اداره ارشاد به کتابها مجوز نمیدهد، مترجم بیزار و دلزده میشود و انگیزهاش را از دست میدهد. باید در بخش سانسور اندیشههای غربی، کمی تجدیدنظر شود، ملاحظات دستوپا گیر کنار برود و آزادی بیشتری وجود داشته باشد؛ چراکه اگر بخواهیم با غربیها رقابت کنیم، باید اندیشههای آنان را بشناسیم.