غلامرضا زوزنی - احتمالا گاهی همه ما هنگام تماشای تلویزیون با افراد کمسن و سالتر از خودمان بحث کردهایم. دعوایی که نتیجهاش باختباخت است. اگر پیروز شویم کودکان و نوجوانان مجبورند پا به پای ما هر چه که تلویزیون برای ما نشان داد را تماشا کنند و اگر شکست بخوریم، مجبوریم برنامه مدنظر آنها را تماشا کنیم.
البته گاهی تماشای برنامههای تلویزیونی کودک و نوجوان از برنامههایی که برای بزرگترها تولید میشود، جذابتر و مفیدتر است ولی آیا تا بهحال به این فکر کردهایم، تماشای فیلمهایی که مناسب سن کودکان نیست در روحیه آنها چه تاثیری خواهد داشت؟
این مسئله اهمیت ردهبندی فیلم و سریال و برنامههای تلویزیونی را بر اساس سن مخاطب آشکار میکند. اما اتفاقی که افتاده، این است که ما حتی در تلویزیونی که پرکاربردترین وسیله ارتباط جمعی است و بهراحتی در اختیار همه هست، کمتر از علامتهای اخطاردهنده استفاده میکنیم که همین موضوع منجر به رخدادن اتفاقاتی شده است که بعضا جبرانناپذیر است.
علاوهبراین خانوادهها هم به این موضوع بیتوجه هستند و بیآنکه به محتوای برنامههای تصویری که تماشا میکنند، دقت کنند، در کنار همه اعضای خانواده به تماشای آنها مینشینند.
فارق از نگاه کارشناسانه، اقدامات رسانه ملی در راهاندازی شبکههای متنوع تخصصی خواسته یا ناخواسته گامی هرچند کوتاه است ولی دستهبندی مخاطب هنوز بهصراحت در هیچ شبکهای انجام نشده است و درسینما هم که اصلا هیچ خبری نیست.
خودکشی در ۵کیلومتری بهشت
آخرین اتفاقی که بر اثر همین بیتوجهی مسئولان ذیربط و سهل انگاری والدین رخ داد، ماجرای خودکشی پسری ۱۳ساله به نام «مهدی کوهی» است که گفته میشود وی تحت تاثیر سریال« ۵کیلومتر تا بهشت » که در سال۱۳۹۰ از شبکه سوم سیما پخش میشد، خود را با شالگردن، حلقآویز کرده است. این اتفاق باعث شد تا اخیرا مدیر شبکه۳ سیما به اتهام تسبیب در قتل (مسبب بودن در حادثه به صورت غیر مستقیم) به دادگاه احضار شود.
اما توضیحی که مدیر شبکه۳، دوشنبه گذشته دراین باره منتشر کرده است، درخور تامل است. در بخشهایی از این توضیح آمده است: «قانونگذار هیچ تصریحی مبنی بر اعلام سن مخاطب هدف در تلویزیون تصویب نکرده است» یا در قسمتی دیگر موکدا گفته است: «هیچ قانونی ابلاغ نشده که گروه سنی مدنظر در برنامهها قید شود»؛ همه اینها و سخنان دیگری از این دست، مبین این است که در این زمینه خلا قانونی وجود دارد و هیچ کدام از نهادها همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای فرهنگ عمومی، کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و دستگاههایی مانند صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی در این زمینه فکری نکردهاند.
از طرفی نیز در قسمتی از این توضیحات به جنبه اجتماعی این موضوع اشاره شده است و در آن پورمحمدی با مطرحکردن اینکه «در ایران دوره پدرسالاری سپری شده و خانوادههای ما در حال حاضر «بیصاحب» هستند و نقش اصلی برعهده مادران است»، متذکر شده است که «فرزندسالاری بهشدت رواج یافته و الزاماً کم و کیف مخاطب برنامهها مطابق پیشبینی رسانه نیست و خانوادهها تسلط بر رفتار و اعمال بچههایشان ندارند» که گویای تغییری اساسی در اقلیم خانواده ایرانی است.
محدودیت نمایش «فروشنده» در آمریکا
ماجرا به همینجا ختم نمیشود و همین رویه در حوزه اکران فیلمهای سینمایی نیز وجود دارد و در حالی که فیلم «فروشنده» تازهترین ساخته اصغر فرهادی، بدون هیچ محدودیت و درجهبندی سنی در سینماهای کشور اکران میشود، در آمریکا و چندین کشور اروپایی با محدودیت سنی منتشر شده است.
این فیلم که اتفاقا در فهرست اولیه نامزدهای دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی هم هست و در حالی که سالن فیلمهایی از این دست، پر است از کودکانی که به همراه خانوادهشان به دیدن فیلمها آمدهاند، در آمریکا در درجه۱۳ - قرار گرفته است و دیدن این فیلم برای افراد زیر ۱۳سال ممنوع شده است.
فیلمهایی نظیر «فروشنده» که حاوی مفاهیمی چون خشونت و تجاوزهای پنهان در فیلم هستند، در سینمای ایران کم نیستند که در جدول اکران نیز قرار دارند و نیازمند چارهاندیشی از سوی مسئولان است، چراکه حذف فیلمهایی از این دست که مخاطب خاص خود را دارد، بهنوعی پاک کردن صورتمسئله است و قطعا اعتراضاتی را به همراه خواهد داشت.
به نظر میآید درحال حاضر که سینمای ایران از رویکردهای هنری و اسلامی خود فاصله میگیرد و برخی فیلمها به سمت لودگی، شبهروشنفکری و تفریح میرود، باید مسئولان و مدیران سینمایی به تمییزدادن نمایش فیلمها برای مخاطب از سینمای آمریکا بیشتر اهمیت دهند.
خانواده مسئول اصلی است
بههرحال درجهبندی فیلمها با توجه به مضمون و نوع آثار، یک ضرورت انکارنشدنی است. این وظیفهای است که هم باید از سوی نهادهای مربوط جدی گرفته شود و هم از طرف خانوادهها. با فرض اینکه ضرورت تصویب قانونی مدون در این باره برای مسئولان روشن نشود، این قانونگذاری برعهده خانواده است و خانواده بهعنوان اولین نهاد اجتماعی باید قوانینی در این زمینه تعیین کند که هم اجراشدنی باشد و هم آسیب این خلا قانونی را جبران کنند. به نظر می آید درصورت ایجاد قانونی برای ردهبندی سنی، مجری آن خود خانواده است.
در ایران برای چند فیلم درجهبندی سنی لحاظ شد اما متاسفانه به مرحله اجرا نرسید، چون سالنداران سینما خود را موظف به رعایت این قانون نمیدانند و از طرف دیگر حوصله درگیری با تماشاچی را ندارند؛ سالنداران بیشتر به فروش فیلمشان فکر میکنند تا اینکه مومن به ابعاد فرهنگی یک قانون باشند و بدانند که اگر قانونی اجرایی شود، به نفع فرهنگ یک مملکت است.
البته که اعمال همین ردهبندیهای سنی اندک هم کپیبرداری از قانونهای فرنگی است و کمتر همخوانی با فرهنگ ما دارد و این نیازمند تدوین مصوبه ای جامع، کامل و مانع در تشخیص، اعمال و اجرای این خلا قانونی است.